بهترین صبحانه
بهترین صبحانه
( شهید عزت الله حسین زاده ) صبح زود به بچه های چادر فرماندهی گفت که بچه ها امروز کسی صبحانه نگیرد. صبحانه امروز را خودم تهیه می کنم. همه بچه های دیگر گروهان صبحانه خودشان را گرفته و به چادرها رفته بودند. مدتی سپری شد ولی از صبحانه خبری نشد. او را در محیط اردوگاه مشغول قدم زدن یافته، گفتم که امروز قرار بود صبحانه را فرمانده محترم به ما بدهد. خنده ای کرد و گفت: عجله نکنید وسایل را آماده کنید تا صبحانه را بیاورم. لحظاتی بعد او را دیدم که مشغول جمع کردن نان و پنیرهای اضافی دور ریخته شده دیگر بچه ها بود! همه را به چادر آورده و گفت سفره را بیاندازید. این هم صبحانه ای که وعده داده بودم، به نظر شما خدا راضی است ما این نعمتها و کمکهای مردمی را اسراف کنیم؟ بچه ها با شرمندگی مشغول خوردن بهترین صبحانه طول عمرشان شدند. او که فرمانده دلها بود سر انجام مهمان رزق همیشگی حضرت دوست شد.
----------------------------
اسراف ممنوع
خدا قوت
کم پیدایید؟!